۱۳:۳۵ ۱۳۹۹/۷/۱۷
درد دل های مادرانه

درد دل های مادرانه

راه نمایان نیست انگار شهر مه آلود با غباریست سنگین از دلواپسی ها . 
راه دشوار است و سنگلاخهای زندگی در مسیرت فراوانند . راههای اصلی بتدریج بسته میشوند ، چاره ایی جز این نیست که با اطمینان قدم برداری .
فرزندم ، دل نگران قدمهایت هستم . زیرکی بسیار میخواهد که از بین انسانهایی با نقاب هزار چهره بتوانی به مقصود دست یابی ، که اگر چنین میسر شد قطعا تو یک برنده خواهی بود  .
اما عزیزم ، سعی کن موفق باشی چرا که برنده بودن الزاما باخوشحالی همراه نیست ولی موفقیت انتهای شادیست .
نترس عزیزم ، فقط پاهایت را قوی کن و محکم قدم بردار .
هر از گاهی در این فضای گنگ و شلوغ اما خالی از سکنه ، نیم نگاهی هم به رد پاهای بجا مانده داشته باش ولی راه خودت را برو و درست قدم بردار،  به قدری درست که جای قدمهایت هیچ شکی رابرای کسانی که بعد ازتو ، این مسیر را می پیمایند باقی نگذارد .
عزیزِ دل نازک من ، پاهایت را قوی کن ! 
راه سنگین است . نترس!  زمان همه چیز را به تو یاد خواهد داد ، فقط کافیست در این جاده ی زیبای زندگی ، گم نشوی . چه بسا در این صورت زمان ازدست خواهد رفت .
میدانم ! میدانم ! فقط کافیست قدمهایت  را درست برداری . 
میدانم گاهی اوقات ممکن است سر در گم شوی . نترس ، درست میگویی! 
گاهی حتی وقتی به اسرار زندگی پی میبری شاید ، به حقایق اطرافت شک کنی . مطمئنا راه حل من ایده آل نخواهد بود اما هروقت مسیر راهت را دوست نداشتی نترس .مسیرت را عوض کن .
محال ممکن است انسان در مسیری بماند که دوست ندارد و در عین حال احساس خوشبختی کند . در آن صورت سعی کن زود فراموش کنی ، چرا که فراموشی گاهی خصلتی ستودنی ست .
دلبندم ؛ آنگاه که برای بیداری ذهن و عقل  ، راهی جزء خفتن دل نیست تو سعی کن عشق را از یاد نبری و تعادل بین عقل و دل را همیشه مد نظر بگیر که اگر یکی از دیگری فراتر رود از مسیرت منحرف خواهی شد .
راه سختی ست . میدانم ! میدانم ! 
شهر مه آلود و راهها بسته و آینده مبهم .

من و نسل من که در روشنایی راه گم کرده ایم خودخواهانه از شما و نسل شما میخواهیم در چنین فضایی درست قدم بردارید .
آری دلبرکم ، میدانم ! میدانم ، حرکت به سوی هستی وقتی همه چیز رو به نیستی  ست، دشوار است . 
میدانم ! میدانم عزیزِ جان ِ من 
اما تو میتوانی 
فقط کافی ست ...........

یادداشتی از دکتر میترا زابلی